فرنام جان همه كس مامان و باباييفرنام جان همه كس مامان و بابايي، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره

کوچیک خان

مادر

كودكي كه آماده تولد بود ، نزد خدا رفت و از او پرسيد : « مي گويند كه شما مرا به زمين مي فرستيد ؛ اما من به اين كوچكي و بدون هيچ كمكي چگونه مي توانم براي زندگي به آنجا بروم ؟!» خداوند پاسخ داد : كودكي كه آماده تولد بود ، نزد خدا رفت و از او پرسيد : « مي گويند كه شما مرا به زمين مي فرستيد ؛ اما من به اين كوچكي و بدون هيچ كمكي چگونه مي توانم براي زندگي به آنجا بروم ؟!» خداوند پاسخ داد : « از ميان تعداد بسياري از فرشتگان ، من يكي را براي تو در نظر گرفته ام  او در انتظار توست و از تو نگهداري خواهد كرد » اما كودك هنوز مطمئن نبود كه مي خواهد برود يا نه !! ...
11 خرداد 1391

شناسنامه ي زندگيمون

سلام اين اولين پست من تو وبلاگ گل پسرمه.   من و همسرم در حال حاضر منتظر یک هدیه آسمونی هستیم . یک مسافر کوچولو که با اومدنش قراره دنیایی از زیبایی و شگفتی رو به زندگی مون بیاره، بی صبرانه منتظر روزی هستیم که فرشته کوچولومون رو در آغوش بگیریم و با حضورش به استقبال فصل جدید زندگی مون بریم. تو این وبلاگ اتفاقات روزانه و خاطرات قشنگش رو از زمانی که پسركمون تو دل مامانش بوده براش مي نویسيم . ایشالا بعدا که بزرگ شد خودش ادامه بده ... این ها اطلاعات کلی از زندگیمونه: من و همسرم 23 مهرماه 1383 نامزد شديم و 23اذر 1386 عروسي كرديم و اومديم تو لونه ي عشقمون. مثل همه زندگيها ، زندگي ما هم پر از فراز و نشيب بود ...
11 خرداد 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کوچیک خان می باشد